English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (8126 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thanks to..... U در سایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
contrast U زمینه طرح و سایه
contrasted U زمینه طرح و سایه
contrasting U زمینه طرح و سایه
contrasts U زمینه طرح و سایه
auspices U سایه
umber U سایه
umber U سایه انداختن
monochrome U صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
shady U سایه دار
shady U سایه افکن مشکوک
umbrage U سایه
umbrage U سایه شاخ و برگ
umbrage U شابهت سایه وار
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowy <adj.> U سایه دار
shadowy U سایه افکن
shadowy U سایه مانند
lighting U سایه روشن
shaded <adj.> U سایه دار
pencilled U بامداد سایه زده
overshadow U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadows U سایه افکندن بر
cloud U ابری شدن سایه افکن شدن
clouding U ابری شدن سایه افکن شدن
clouds U ابری شدن سایه افکن شدن
tone U سایه روشن
tone U سایه روشن عکس هوایی
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones U سایه روشن
tones U سایه روشن عکس هوایی
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
kernel U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
halftone U سایه رنگ
halftones U سایه رنگ
bower U سایه بان
bowers U سایه بان
canopies U سایه بان
canopy U سایه بان
shadow U سایه
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U شبح سایه
shadow U شدو سایه
shadowed U سایه
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U شبح سایه
shadowed U شدو سایه
shadowing U سایه
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing U شبح سایه
shadowing U شدو سایه
shadows U سایه
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U شبح سایه
shadows U شدو سایه
tinge U سایه رنگ
tinges U سایه رنگ
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
sombre U سایه دار
sunshade U سایه
sunshades U سایه
thanks U افهار امتنان در سایه
shading U سایه
shading U سایه زنی
shading U سایه اندازی
shade U سایه
shade U سایه بان
shade U جای سایه دار
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن
shade U سایه انداختن
shades U سایه
shades U سایه بان
shades U جای سایه دار
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن
shades U سایه انداختن
shadings U سایه
shadings U سایه بان
shadings U جای سایه دار
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن
shadings U سایه انداختن
hatching U سایه زنی
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
overcast U سایه افکندن ابر ابر دار کردن
overcast U سایه انداختن
Other Matches
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
shadiness U سایه
shadowless U بی سایه
umbra U سایه
cleek U سایه
boxed cornice U سایه بان
halation U نیم سایه
kinema or cin U سایه نما
shader U سایه رنگ زن
drop shadow U سایه برجسته
half shadow U نیم سایه
half tone U سایه روشن
shadeless U بدون سایه
bowery U سایه دار
penumbra U نیم سایه
sciagraphy U سایه نگاری
ski graphŠetc U سایه نگاری
sciamachy U جنگ با سایه
adumbral U سایه افکن
umbriferous U سایه افکن
obtenebrate U سایه افکندن بر
adumbration U سایه افکنی
light and shade U سایه روشن
kinephantoscope U سایه نما
penumbra U سایه روشن
to go to the shades U سایه افکندن در
To cast a shadow . U سایه انداختن
To cast a shadow. U سایه انداختن
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shady [place] <adj.> U سایه دار
tone U سایه رنگ
umbrageous U سایه دار
silhouette target U سایه هدف
shadowlike U سایه مانند
shadow play U نمایش سایه ها
somber U سایه دار
halftoning U سایه رنگ زدن
half tone U سایه روشن زدن
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shading response U پاسخ سایه روشن
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
phantasm U فاهر فریبنده سایه
thank you U سایه شما کم نشود
tintless U بدون سایه رنگ
sciagraph U عکس سایه نما
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
auspice U سایه حمایت توجهات
gray scale U مقیاس سایه زنی
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
luminist U نقاش سایه روشن نما
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram U طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
To shade ones eyes. U سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
half tone U رنگ متوسط سایه رنگ
offset knots U گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
Recent search history Forum search
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com